سایت بزرگ تکصدا نت

خوش آمدید نظر فراموش نشه...
با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ سایت بزرگ تکصدا نت خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

تنهایی

تنهایی یعنی . . توی کافی‌شاپ پشت یه میز دو نفره تنها نشستی، که یه دختر خانوم خوشگل میاد سمتت و میگه: ببخشید شما تنها هستید؟ و وقتی میگید، آره من تنهام، صندلی روبروتون رو برمیداره میره...!!!
[ سه شنبه 29 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 8 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

پیغام گیر تلفن مادربزرگ ها و پدربزرگ !

ما اکنون در دسترس نیستیم؛ لطفا" بعد از شنیدن صدای بوق پیغام بگذارید: اگر شما یکی از بچه های ما هستید؛ شماره 1 را فشار دهید. اگر می خواهید بچه تان را نگه داریم؛ شماره 2 را فشار دهید. اگر می خواهید ماشین را قرض بگیرید؛ شماره 3 را فشار دهید. اگر می خواهید لباسهایتان را تعمیر کنیم؛ شماره 4 را فشار دهید. اگر می خواهید بچه تان امشب پیش ما بخوابد؛ شماره 5 را فشار دهید. اگر می خواهید بچه تان را از مدرسه برداریم؛ شماره 6 را فشار دهید. اگر می خواهید برای مهمانان آخر هفته تان غذا درست کنیم؛ شماره 7 را فشار دهید. اگر می خواهید امشب برای شام ب
[ سه شنبه 29 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 8 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

اپل

دست دوستم یه گوشی ایفون دیدم حسودیم شد اومدم خونه به مامانم میگم من یه اپل میخوام؟ ی لبخند مرموز زد! شب که بابام اومد دستش یه پلاستیک سیبه میگه تو فک کردی من و مادرت انگلیسی بلد نیستیم!
[ سه شنبه 29 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 8 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

جان میدهم

هیس ...! هیچی نگو ... صدای تو را باد هم نباید بشنود تمام وجود تو مال من است ... مردم میگویند حسودم .... تو میگویی دیوانه  اما من عااااش♥قم !! عشق... ، حسادت... ، دیوانگی... تو بخند تا ببینی چطور برایت جان میدهم !
[ سه شنبه 29 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 8 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

خوب میدانم

خوب میدانم! تقدیر را بهانه کرده اند برای نرسیدن من به تو... باور کن هیچ مانعی نیست؛ فقط به گمانم... شاید هنگام نگارش تقدیرمان، خدا عطسه کرده باشد! همین... به صبر که اعتقاد داری؟!
[ سه شنبه 29 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 8 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

انشای یک کودک نفهم

نوشته های کودک نفهم ۴ نام و نام خانوادگی : کاظم تربيزی موضوع انشاء : فوايد کامپيوتر را توصيف کنيد ----------------------------------------------------------------- کامپيوتر چيز بسيار خوبی ميباشد و برای ما خيلی لازم داريم . پدرم به من قول داده که که برای هر نمره بالای ۱۲ در کارنامه ام يک تکه از آن را برای من بخرد ! فعلا پدرم يک موس خريده و قول داده ماه به ماه سيستم را آپديت کند ! پدرم در کامپيوتر خيلی ميفهمد و حتی توانسته يک بار به اينترنت وارد کند ! مادرم در برخورد با کامپيوتر خيلی شاس ميباشد و روزی دوبار موس من را با جارو و بيل ميزند ! حتی تازگيا در خانه تله موش هم کار گذاشته است به همين علت انگشت شست هردو پای پدرم قطع شده ميباشد ! پدرم شب ها به کافی شاپ ميرود و داخل ميکند و چت ميکند* ! مادرم و پدرم هميشه در حال چک و لقد ميباشند و مادرم به پدرم ميگويد تو مگه خودت خواهر و مادر نداری که ميری با دخترای خارجکی چت ميکنی ! من هم در اين مواقع حرف نميزنم چون ميدانم مادرم به من ميگويد : کپو اوغلو ! اوشاخ پيس ! بيشين مشقاتو بينويس ! پدر من تازگيها در اورکات ميباشد و من ميدانم که اورکات خيلی بی ناموس ميباشد و شنيده ام که خيلی دختر دارد و خيلی بد حجاب ميباشند ! پدرم چند روری است که موس من را قايم کرده و ميگويد مزاحم درس خواندن من ميباشد* ! خواهرم خيلی وقت است شوهرش را کرده است و الان هم خيلی بچه دارند ! من گاهی وقت ها به خانه آنها ميروم و از آنحا کانتکت ميکنم و با يک آيدی دخترانه با پدرم چت ميکنم و لاو ميترکانم ! پدرم خيلی دوروغ ميگويد و در کامپيوتر ميگويد بچه جردن بوده است و يک روز صبح بلند شده است و ديده در جوب دروازه دولاب است او ميگويد آب زده ما رو آورده پايين ! کامپيوتر بسيار مفيد ميباشد و من آن را خيلی دوست دارم و اين بود انشای من ... !
[ دو شنبه 28 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 9 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

مکالمه

مکالمه دو پسر: پسر اول: چقدر خپل شدی مرتیکه … شبیه خرسای قطبی شدی الاغ…. کمتر بخور ، از صبح تا شب مثل گاو آت و آشغال میخوری معلومه انقدر دایره میشی دیگه … پسر دوم : خفه شو عوضی. حرف تو زر مفت هم نیست ( محکم تر شدن دوستی بین دو پسر و تموم شدن مکالمه با خنده ) مکالمه دو دختر :  دختر اول: خوشگلم یه مقدار تپل شدی ولی بهت میاد عزیزم … دختر دوم: تو هم دماغت بعد عمل یه ذره زیادی کوچیک شده ولی بازم خوشگلی نانازم ( از فردای روز مکالمه هیچ رابطه ای بین دو دختر مشاهده نشده)
[ دو شنبه 28 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 8 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

نمونه سوالهای رایج توی همه ی خونه ها

این تلویزیون بی صاحاب واسه کی روشنه ؟ چی از جون این یخچال بدبخت میخوای ؟ کی لامپ دستشویی رو روشن گذاشته ؟ کی دمپایی دستشویی رو خیس کرده ؟ این موقع شب با کی حرف میزنی ؟ چشمات در نیومد پای این کامپیوترِ کوفتی ؟ کی غذای منو خورده ؟
[ دو شنبه 28 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 8 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

 ترجیح میدم پول سیگاری رو بدم که صادقانه روش نوشته: سرطان زا ؛ تا پول آبمیوه ای رو که روش به دروغ نوشته: 100% طبیعی   •••••••••••مطالب طنز••••••••••••• ﻋﺒﺎﺭﺕ " اصن ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺍﺳﺖ " ﭼﯿﺴﺖ؟ ﻗﻄﻌﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ در آن گند زدید!   •••••••••••مطالب طنز••••••••••••• پشت هر مرد موفقی هیچی نیست ! زرنگ بوده، گول دخترا رو نخورده، چسبیده به زندگیش، پولاشو جمع كرده، زندگیش روبراه شده.   •••••••••••مطالب طنز••••••••••••• گذشت آن زمان هایی که مردم همدیگر را دور میزدند حالا از روی هم رد می شوند .   •••••••••••مطالب طنز••••••••••••• ﺑﺎﺑﺎﻡﺍﻭﻣﺪﻩ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﻣﯿﮕﻪ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﻗﻄﻌﻪ....؟ ﻣﯿﮕﻢ ﻧﻪ!! ﻣﯿﮕﻪ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﯼ ﺩﺭﺱ ﻣﯿﺨﻮﻧﯽ...؟   •••••••••••مطالب طنز•••••••••••••  دختر عموم از وقتی دماغشو عمل کرده کمی فارسی یادش رفته بعضی کلمات رو  انگلیسی میگه مثلا میگه : اوه مای گاد تیچر خصوصیم قراره بیاد.   •••••••••••مطالب طنز•••••••••••••  راستی چرا به ماشین عروس میگن ماشین عروس ؟ مگه ماشین مال داماد نیس؟   •••••••••••مطالب طنز•••••••••••••  این كارمندای وزارت امور خارجه دقیقاً برای چی حقوق میگیرن وقتی كه ما با هیچ كس در ارتباط نیستیم؟   •••••••••••مطالب طنز••••••••••••• خواهرزاده‌ام وقتی میگه این چیه!؟ یعنی اون چیز پنج دقیقه دیگه بیشتر تا پایان عمرش نمونده!   •••••••••••مطالب طنز••••••••••••• اینجا سرزمین واژه هاى وارونه است : جایى كه گنج،"جنگ"میشود ،درمان،"نامرد"میشود قهقهه،"هق هق" میشود اما دزد همان"دزد"است... درد همان "درد" وگرگ همان "گرگ" .   •••••••••••مطالب طنز••••••••••••• کلا با خرسا حال می کنم ۶ ماه میخوابن ۶ ماهم میرن ماهیگیری کلا تو عشق و حالن .  
[ دو شنبه 28 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 8 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

بخون و بخند!

کچل باشی، بری بالای شهر میگن مد روزه، بری مرکز شهر میگن سربازی، بری پایین شهر میگن زندانی بودی، این همه تفاوت توی شعاع 20 کیلومتر...!!! *********************** یعنی فقط کافیه تو خونتون بفهمن که امتحان دارین، اونوقت بخوای بری توالتم میگن کجا؟؟؟ مگه تو امتحان نداری؟؟؟ *********************** میازار موری که دانه کش است... در مورد مورچه ای که دانه همراه اش نیست چیزی صادر نشده می توانید بیازارید...!!! *********************** تلویزیون داره سیرک نشون میده که چهارتا گاو میان از رو طناب میپرن و میرن! مامانم یه نگاه به تلویزیون میندازه و بعدش یه نگاه به من! میگه : اینا گاو تربیت کردن ما هنوز تو تربیت تو موندیم...!!! *********************** جاتون خالی دیشب رفته بودم شهر بازی و فقط به یه نتیجه رسیدم: توی شهر بازی تو بعضی از این وسایل بازیش باید یه دکمه ی "غلط کردم" هم بزارن...!!! *********************** تا حالا دقت کردی وقتی کباب با برنج میخوریم 90% حواسمون به اینه که هردوتاش باهم تموم شه..!!! *********************** تا حالا دقت کردین لذتی که در پرت کردن شلوار گوشه اتاق هست، تو زدنش به چوب لباسی‎ ‎نیست ...!!! *********************** بابام اومده تو اتاقم میگه: اینترنت قطعه؟؟؟ میگم: نه چرا قطع باشه!؟ میگه: آخه دیدم داری درس میخونی...!!!
[ دو شنبه 28 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 8 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

مبتکرانه

این خارجی ها با ابداع کلمه lol به جای loud out laugh مثلا خواستن بگن ما خیلی مبتکریم اما قهرمانان ایران زمین با ابداع خخخخخخ به جای ( خیلی خوبه خدایی خیلی خندیدیم خدا خیرت بده!! ) نقشه دشمنان رو نقش بر آب کردند
[ دو شنبه 28 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 3 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

گارسون

غضنفر میره رستوران، گارسون میخواد بزارتش سر کار میگه: غذای امروز «کوجی پورو تیاپوفو ساخارینو گلاسه» با «لیمو» است! غضنفر میگه : «کوجی پورو تیاپوفو ساخارینو گلاسه» با چی؟
[ دو شنبه 28 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 3 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

ماست

مکالمه ای بین من و مادرم: -مامان؟ - جونم. - داشتم ماست می خوردم! - نوش جونت پسرم. - ریخت رو فرش! - کوفتو بخوری نکبت؛ خاک تو سرت….
[ دو شنبه 28 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 3 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

دوس پسر

رفتم دنبالِ خواهرم از دانشگاه بیارمش برگشتنه گشت بهمون گیر داده ، میگه خانوم کى باشن؟ منم با حالت عصبانى میگم خواهرمه! مشکلى هست؟ بعد یهو خواهرم میگه : جناب سروان دروغ میگه !!! دوست دخترشم ؟؟؟؟ میگم دروغ میگه به خدا جناب سروان ؟ یارو هم مدارک ماشینُ گرفت گفت بیا کلانترى معلوم میشه!! به خواهرم میگم مرض دارى مگه!!!! میگه بریم کلانترى بعد بابا اینا بیان دنبالمون مامورِ ضایع بشه یه ذره بخندیم؟؟؟ فک و فامیه داریم ؟!
[ دو شنبه 28 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 3 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

ایرانسل

ایرانسل در آینده ای نزدیک: مشترک گرامی چه خبر؟ مامان بابا خوبن؟ بچه کوچولو چه طوره؟ الهی ایرانسل قربونش بره مشترک گرامی یه طرح دارم پاییزه یکی سیم کارت بخر ، دوتا ببر یکی میاره در خونتون یکی می دم به عموتون یکی هم واسه عمتون ! مشترک گرامی کاری باری نداری فعلا ؟ قربونت ایرانسل !
[ دو شنبه 28 / 11 / 1391برچسب:, ] [ 3 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]
صفحه قبل 1 ... 26 27 28 29 30 ... 47 صفحه بعد